مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 90/10/13
نظر

گادفری رجیو(Godfrey Reggio ) کارگردان سه‌گانه‌ی کاتسی، انسان در کنار تکنولوژی و مبتلا به تفکر مدرن را از نمایی بالا به خودش نشان می‌دهد و از همین منظر، نقدی کوبنده و ویرانگر از اندیشه‌ی مدرنیته ارائه می‌کند.

   سه‌گانه‌ی کاتسی در ستایش سنت

معناگرایی متعالی و الهی در آثار یک کارگردان آمریکایی

 

گادفری رجیو(Godfrey Reggio  ) کارگردان سه‌گانه‌ی کاتسی، انسان در کنار تکنولوژی و مبتلا به تفکر مدرن را از نمایی بالا به خودش نشان می‌دهد و از همین منظر، نقدی کوبنده و ویرانگر از اندیشه‌ی مدرنیته ارائه می‌کند.

 

سینمای دینی نه لزوماً به معنای استفاده‌ی مستقیم از نمادها و نشانه‌های دینی، بلکه مبتنی بر حلول نگاه معنوی و روحانی در پیکره‌ی فیلم سینمایی است که ناخوداگاهِ انسان را به معانی متعالی رهنمون می‌سازد. سه‌گانه‌ی کاتسی(qatsi  ) بی‌شک از این گونه فیلم‌هاست که ذهن آدمی را به مرتبه‌ای بالاتر از زندگی روزمره می‌برد و عالمی با نشانه‌های جدید می‌نماید که برای هر انسانی در عمق وجودش آشناست.

گادفری رجیو(Godfrey Reggio  ) کارگردان سه‌گانه‌ی کاتسی، از زمره‌ی سینماگران دینی است که معنویت‌جویی و معناگرایی متعالی و الهی در آثارش موج می‌زند. رجیو متولد 1940 در نیواورلئان امریکا و بزرگ‌شده‌ی لوییزیانا، در 14 سالگی به مدرسه‌ی مذهبی کشیشان کاتولیک رفت و چهارده سال از ایام شور‌انگیز جوانی را در آنجا به سکوت و مراقبه‌ی درونی پرداخت. در 1968 به دبیرستان و دانشگاه رفت و در سال 1972 مؤسسه‌ای مذهبی با هدف مطالعه‌ در هنر و رسانه تأسیس نمود. او تحت تأثیر تجربه‌ی عمیق مذهبی‌اش، نگاهی عرفانی و عمیقاً دینی به جهان اطراف خود دارد و روح معناجویی را در مخاطب زنده می‌کند. وی در طول بیست سال سه‌‌گانه‌ی کاتسی را با مضامین پیوسته و مکمل همدیگر، کارگردانی کرده است.

1. زندگی بدون توازن (koyaanisqatsi  )

رجیو اولین فیلمش را در سال 1982 به نام کویانیس‌کاتسی (koyaanisqatsi  ) که در زبان هوپی- یکی از قبایل سرخپوست- به معنای «زندگی بدون توازن» است، می‌سازد؛ Ko.ya.an.is   به معنای خارج از تعادل و qatsi    به معنای زندگی. فیلم مستندوار، بدون دیالوگ و بازیگر است و تنها چینش تصاویر در کنار هم و موسیقی درخشان آن که در انطباق با پیام‌های بصری است، با مخاطب ارتباطی عمیق برقرار می‌کند. رجیو این فیلم را توصیف زندگی در شمال استعاره‌ از کشورهای غربی- می‌داند.

فیلم با نمایش صحنه‌هایی بکر و بی‌نظیر از دشت‌ها، کوه‌ها و جنگل‌ها آغاز می‌شود که انسان را مبهوت آفرینش الهی می‌کند و زیبایی واقعی زندگی طبیعی را به نمایش می‌گذارد. پس از این نمایش مسحورکننده، دوربین آرام آرام به روی ماشین‌آلات غول‌پیکری که انسان برای بهره‌برداری از طبیعت به استخدام درآورده است، می‌لغزد و در تعارض با صحنه‌های طبیعت، زشتی غیرقابل تحملی از تکنولوژی و نحوه‌ی مواجهه‌ی انسان با طبیعت را در ذهن بیدار می‌کند.

در نماهای لاهوتی فیلم که از آسمان به زمین می‌نگرد، انسان‌ها به جزیی از تکنولوژی تبدیل شده‌اند، زمانی که با تصاویر انیمیشن‌وار و ازدحام و عروسکی و گله‌وار زندگی شهری می‌آمیزد، تصویری تلخ از ویرانی زندگی مدرن و ضمختی نامتعادل و سرشار از سرگشتگی و غفلت شکل می‌دهد. حرکت اتومبیل‌ها در بزرگ‌راه‌ها و خیابان‌ها که با حرکت انواع ماشین‌ها و دستگا‌ه‌ها مونتاژ شده است، یادآور بازی‌های کامپیوتری است. انسان‌های ازدحام‌کننده پشت چراغ‌ قرمز وقتی که چراغ سبز می‌شود و در این میان هر از گاهی چهره کودکان در لابه‌لای همین حرکات جنون‌آمیز، دل آدمی را می‌خراشد. تصویر شهرها از بالا با صفحه‌های الکتریکی، مدارها، ریزپردازنده و خازن‌ها مونتاژ می‌شود و زندگی انسان مدرن را با نظمی از پیش تعیین‌شده، تهی از معنا و خلاقیت و لذت اصیل با صفحه‌های دیجیتالی پهلو به پهلو می‌نشاند.

این فیلم انسان را آنگونه که در زندگی مدرن زیست می‌کند نشان می‌دهد؛ موجوداتی مفلوک که نظم روزمره‌شان با آهنگ ماشین‌ها و فرایندِ تولید تنظیم می‌شود، چهره‌هایی مات و مبهوت، کارگر خسته‌ای که از سوی دستگاه‌های اطرافش به تسخیر درآمده و خود به جزیی از ماشین‌آلات کارخانه تبدیل شده است، انسان‌هایی که نظم زندگی‌شان مانند خط تولید سوسیس شده است و طبیعتی که از سوی انسان ویران می‌شود، انسان‌هایی که مانند مورچه در هم می‌لولند و نظمی غریزی و از پیش‌تعیین‌شده و بدون خلاقیت و معنا را به نمایش می‌گذارند. شهرهایی که انباشت زباله و ویرانی‌شان، آنها را به مناظر آخرزمانی شبیه کرده است و در این شتابِ خودافزا آنچه به چشم نمی‌آید خود زندگی است؛ انسان‌های جامعه‌ی مدرن درپی زندگی دوانند اما بی‌خبر از آن دورتر می‌شوند. تکنولوژی انسان را مسخ کرده است و از معنا تهی. طُرفه اینکه این‌ها همه به نام پیشرفت تعبیر می‌شود، غافل از اینکه پسرفت در معنای واقعی است. کویانیس‌کاتسی توصیفی از زندگی مادی‌گرای تهی از معنای اصیل در غرب است که انسان بی‌پناه معنای زندگی را باخته است و برای جبران این خلاء بی‌انتها، بجای خروج از این چرخه‌ی سرسام‌آور بیشتر درون آن فرو می‌رود.

2. زندگی در تحول (Powaqqatsi  )

دومین فیلم(1988) از سه‌گانه که به معنای زندگی در حال گذار است؛ powaq   به معنای در حال گذار است اما در فرهنگ هوپی به معنای جادوگر نیز آمده است؛ ساحری که از نیروی زندگی دیگران برای افزایش نیروی خود استفاده می‌کند. این فیلم درباره‌ی زندگی در جنوب- استعاره از کشورهای جهان سوم- یا در حال توسعه است. فیلم با صحنه‌هایی از کارگرانِ مشغول بکار در یک معدن طلا در برزیل آغاز می‌شود که مانند مورچه و نظمی ناخواسته، خاک، سنگ و گل و لای کَنده‌شده را در کیسه‌های بر پشت در سربالایی درّه حمل می‌کنند. در پایان این بخش یکی از کارگران بر دوش دیگران به بالای تبه حمل می‌شود و رجیو در توضیح این صحنه می‌گوید با این تصویر خواسته «بهای پیشرفت» را نشان بدهد.

در پایان این بخش تصویر سردیس مردی شبیه به ژانوس، خدای آغاز و انجام و تحول یونانیان نمایش داده می‌شود. روی همین چهره‌ی ثابت، دوباره همین چهره در حال چرخش بدور خود نشان داده می‌شود اما جهت چرخش آن مشخص نیست. این سکانس استعاره‌ای از تحرک شتاب‌آلود انسان امروز است که به خیال توسعه و پیشرفت بدور خود می‌چرخد اما به جایی نمی‌رسد- جایی که زندگی بهتر بنظر برسد- جای یک چیز خالی است؛ معنا. معنای زندگی در جایی بیرون از زندگی قرار دارد. جایی که رجیو تلاش می‌کند در این فیلم، نشان دهد.

تمام سکانس‌های این فیلم در آسیا، افریقا و امریکای لاتین فیلم‌برداری شده است. فیلم با سکانس طلوع خورشید در یک دهکده‌ی افریقایی آغاز می‌شود و وارد زندگی روزمره مردم روستا می‌شود. از آن پس ادامه‌ی فیلم تصویرگر زندگی روزمره‌ی مردمان نیمکره‌ی جنوبی است که معاش، تلاش، تفریح، عبادات، هنر و نگاه به هستی آنها را به نمایش می‌گذارد. رجیو صحنه‌هایی از زندگی کاملاً سنتی و آرامش و اطمینان قلبی و رضایتی که در انسان‌های آن نوع زندگی وجود را نشان می‌دهد اما بلافاصله صورت‌هایی از زندگی سنتی را که با اندیشه‌ی مدرنیته آلوده شده‌اند،-شهرهای جهان سوم- نشان می‌دهد که چگونه تضادی سازش‌ناپذیر دارند و محصول این آمیزش نامبارک، حاشیه‌نشینی شهری، فقر و ویرانی نهادهای سنتی است.

رجیو معتقد است زندگیِ سنتی در شرق با تمام نمادهای انسانی و سرشار از معنای زندگی که در توازن با طبیعت قرار دارد، زندگی اصیل انسانی را به نمایش می‌گذارد اما رو به افول است و در حال تبدیل شده به زندگی پرتلاطم، آشفته و سرگیجه‌آور غربی است و روح تمدن غربی به مثابه جادوگری فریبنده در حال تهی‌کردن آن از درون است. فیلم با نوای اذان و تصاویری از عبادات ادیان گوناگون به پایان می‌رسد؛ معنا اینجاست و معنویت، روح زندگی انسانی و تؤام با آرامش.

3. جنگ چونان روشی برای زندگی (Naqoyqatsi  )

«زندگی به مثابه جنگ» (naqoy+qatsi)عنوان آخرین فیلم سه‌گانه است که در سال 2002 ساخته شد. رجیو در این فیلم نشان می‌دهد چگونه تفکر جنگ و نابودی زندگی انسان نوین را دربر گرفته است. اگر «زندگی بدون توازن»، زندگی در غرب و «زندگی در تحول»، زندگی در شرق را نشان می‌دهد؛ دایره‌ی دلالت زندگی به مثابه جنگ، کل جهان است. صحنه‌های از جنگ‌افزارهای مرگبار، بمباران اتمی هیروشیما و صحنه‌ها بجا مانده، نبردهای جنگ جهانی دوم، درگیری‌های داخلی در کشورهای مختلف و جنگ‌های فرقه‌ای در ترکیب با برخی صحنه‌ها از زندگی رقابتی جدید، تأکیدی طنزآلود بر دستاوردهای تمدن جدید است. این فیلم برآیند دو قسمت پیشین است و می‌گوید سیطره‌ی تمدن غربی بر زندگی بشر امروزین، حاصل و فرجامی جز جنگ و ویرانی برای بشر نخواهد داشت.

***

رجیو در پایان قضاوت را به بیننده وا می‌گذارد و او را به تأمل در زندگی خود از بیرون دعوت می‌کند. وی انسان در کنار تکنولوژی و مبتلا به تفکر مدرن را از نمایی بالا به خودش نشان می‌دهد و از همین منظر، نقدی کوبنده و ویرانگر از اندیشه‌ی مدرنیته ارائه می‌کند و انسان طراز نوین را سردرگم، بی‌پناه و شیء‌شده می‌داند که در میان نیروهای سهمگینِ ناشی از نگاه تکنولوژیک به جهان اسیر شده است و بدتر اینکه خود از این هبوط و سقوط، بی‌خبر است.

جلوه‌های زندگی شتاب‌آلودِ مدرن، قاب چشمان و قالب ذهن آدمی را در بر گرفته و امکان اندیشیدن به روش‌های جایگزین زندگی را از او می‌ستاند، رجیو از منظری روحانی به بشر امروزین توصیه می‌کند؛

گاهی به آسمان نگاه کن!